
حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ ۱۰۲۰–۹۳۵ در دهکدهٔ پاژ در طابران توس) بزرگترین حماسهسرای تاریخ ایران و یکی از برجستهترین شاعران جهان است. فردوسی نخستین کسی نبود که به آفرینش حماسهٔ ملی ایران دستزد. مسعودی مروزی قسمتی از شاهنامه را به وزن ترانههای ساسانی ساختهبود که از آن فقط چند بیت از سرگذشت کیومرث باقی ماندهاست. پس از او، دقیقی توسی سرگذشت گشتاسپ و ظهور زرتشت را به نظم آورد و چون به دست بردهای کشتهشد، شاهنامهٔ او ناتمام ماند. فردوسی که پیش از مرگ دقیقی و حتی پیش از زمانی که او به سرایش شاهنامه دستبزند، در اندیشهٔ سرایش شاهنامه بود، اثری در حدود پنجاه برابر کار دقیقی به وجود آورد و زمانی که به داستان گشتاسپ رسید، هزار بیت دقیقی را در شاهنامهٔ خود نقلکرد. آنگاه بزرگان زمان مانند حیی قتیبه و علی دیلم او را تشویقکردند و او پس از سی سال در حدود «پنج هشتاد بار از هجرت» (سال چهارصد هجری قمری) سرایش شاهنامه را به پایان رساند. او در مورد مدت سرایش شاهنامه چنین میسراید: بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی در طول زندگی فردوسی، ترکان غزنوی، سامانیان را برانداختند و به حکومت رسیدند. سلطان محمود غزنوی، پادشاه وقت غزنوی، به فردوسی وعدهداد که به ازای هر دو بیتی که او بسراید، به او یک دینار طلا خواهد داد. اما وقتی فردوسی کتابش را به پادشاه تحویلداد، پادشاه به جای طلا، نقره به او پرداخت. سرانجام، سرایش شاهنامه در روز «اِرد» یا ۲۵ اسفند ۳۸۸ خورشیدی (۲۱ رجب ۴۰۰ قمری، ۱± روز) به پایان رسید. فردوسی دربارهٔ پایان سرایش شاهنامه چنین میسراید: پایان سرآمد کنون قصه یزدگرد به ماه سپندارمذ روز ارد ز هجرت شده پنج هشتاد بار به نام جهان داور کردگار طبق گفتهٔ فردوسی، شمار ابیات شاهنامه ۶۰٬۰۰۰ است، اما شمار ابیات شاهنامه در وبگاه گنجور ۴۹٬۶۰۹ بیت است. ستایش سلطان محمود غزنوی امیرحسین خنجی میگوید که سرایش شاهنامه تماماً در دورهٔ سامانیان بودهاست، اما با برچینش سامانیان و روی کارآمدن غزنویان، فردوسی شاهنامه را به سلطان محمود تقدیمکرد. بدون شک آرمان او از این کار گرفتن پاداش نبود، بلکه حمایت سلطان محمود از شاهنامه بود؛ زیرا در آن روزگار فقط کتابهایی از حوادث مصون میماندند که در کتابخانههای وابسته به دربارهای فرمانروایان نگهداری و حفاظت میشدند. بنابراین، فردوسی ابیاتی دربارهٔ ستایش سلطان محمود سرود و در شاهنامه جایداد: تن شاه محمودآباد باد سرش سبز بادا دلش شاد باد چنانش ستودم که اندر جهان سخن ماند از آشکار و نهان مرا از بزرگان ستایش بُوَد ستایش ورا در فزایش بُوَد پیشینهٔ داستانهای شاهنامه تحقیق در باب مآخذ شاهنامه اندکی دشوار است، زیرا از طرفی گاه میان روایات فردوسی و مورخان در برخی جزئیات اختلافاتی دیده میشود و از طرفی دیگر، مآخذی که فردوسی از آنها استفاده کردهاست، از میان رفتهاند و میان شاهنامه و مآخذ آن نمیتوان مقایسهٔ مستقیمی کرد. یکی از مآخذ مهم شاهنامه، شاهنامهٔ ابومنصوری است که فردوسی مدتی در جستجوی آن رنجبرد و از روی آن شاهنامه را سرود. فردوسی به جز شاهنامهٔ ابومنصوری از برخی داستانهای منفرد دیگر که در آن روزگار شهرت داشت، استفاده کردهاست. از جملهٔ این داستانها میتوان به رزم بیژن و گرازان، بیژن و منیژه، رزم رستم با اکوان دیو، داستان رستم و سهراب و برخی از رزمهای رستم اشارهکرد. فردوسی راوی بخشی از سخنان خود را شخص پیر و سالخوردهای معرفی میکند که یقیناً یکی از کسانی بود که ابومنصور معمری برای نوشتن شاهنامهٔ ابومنصوری گماشتهبود که آن شخص پیر ماخ هروی بود که فردوسی او را با نام پیر خراسان معرفی کردهاست. همچنین ابومنصور ثعالبی که در مورد انوشیروان از شاهنامهٔ ابومنصوری استفاده میکرد، عباراتی در کتاب غرر اخبار ملوک الفارس آوردهاست که مانند آنها در شاهنامه نیز وجود دارد. برای نمونه، عبارت «یا بنی انی قد اختر قد للملک علی سائرا بنائی لما تفرست فیک من الخیر» از غرر اخبار ملوک الفارس به بیت زیر از شاهنامه در عهد انوشیروان نزدیک است: خردمند شش بود ما را پسر دل افروز و بخشنده و دادگر ترا برگزیدم که مهتر بدی خردمند و زیبای افسر بدی مضمون داستانهای شاهنامه در زمان هخامنشیان نیز در محافل خاص نقل میشدهاست. مهری از زمان ساسانیان موجود است که کیومرث را نشان میدهد که پاها و بدن پشمالو و چهرهای میان انسان و حیوان و حیوانات در کنار او هستند.
مقاله های ایرانی یا غریب را می خوانید
keywords : وب سایت یا غریب،نوشته یا غریب،مقالات یا غریب